از آرشیو: بولتن با آرنو ملاقات می کند

این مقاله در بولتن در سپتامبر 1999 منتشر شد

بلوک آپارتمانی هوشمند در مرکز شهر که آرنو در آن زندگی می کند آنقدر ساکت به نظر می رسد که ممکن است متروک باشد. اما با بالا رفتن آسانسور به طبقه پنجم، موسیقی راک شروع به پخش شدن می کند. پلاک نام با دکمه بالابر، بی جهت تایید می کند که این سطح Arno Hintjen است.

در باز است، اما کسی آنجا نیست. همانطور که من آپارتمان بزرگ، کف پارکت، و منظره پشت بام را تحسین می کنم، مردی را که تام ویتس بلژیکی می نامند بیرون می زند. “آبجو دوست دارید؟” او می گوید.

از آرنو اغلب به عنوان پدر راک بلژیکی یاد می شود. او با غلغله ای که با کت جین ژولیده و شلوار جین، ته ریش و موهای ژولیده نمک و فلفل روی کاناپه نشسته است، تصحیح می کند: «آن پدربزرگ را بساز».

“موسیقی من یک دیگ ذوب است، اما پایه راک سه آکورد است. من لایه های موزیکال را مانند کیک اضافه می کنم. قطعات بلوز، پیانو و شانسون.» او با صدای آهسته‌ای از زندگی، عشق و خماری می‌خواند: Waits مقایسه‌ای آشکار است، اما در 50 سالگی، ممکن است یک خط تیره کوچک از تام جونز وجود داشته باشد.

در این ماه بیست و چهارمین آلبوم او در دو نسخه منتشر شد: کابوی اروپایی برای بازار انگلیسی زبان و یک آگهی بازرگانی برای فرانسوی ها سی دی ها یکسان نیستند، اما تقریبا. او می‌گوید: «سفارش‌های تجاری». در هر دو آلبوم، اشعار بدون زحمت بین فرانسوی و انگلیسی جابه جا می شوند. او می‌گوید: «J’suis fantastique». “همه برهنه می شوند، هیچ چیز واقعی نیست.”

چرا کابوی اروپایی? او می گوید: «چون من یک هندی هستم. «آمریکا به من احساس یک فضول را می دهد، و مطمئن نیستم که آن را دوست داشته باشم. فرهنگ میکی موس این روزها همه جا هست. من با آمریکایی ها به عنوان مردم مخالف نیستم، اما از این واقعیت که آنها نیروی پلیس جهان هستند عصبانی نیستم.

“پس دوباره، بدون آمریکایی‌ها، راک و بلوز وجود نداشت و من نمی‌خواندم.” در امتداد یک دیوار، ردیفی از سی‌دی‌ها وجود دارد و سیستم موسیقی به صدا در می‌آید. او می گوید: «موسیقی اشتیاق من است. “این هرگز مال من نخواهد بود کار

آرنو در حال آماده شدن برای یک تور در بلژیک است که او را به هزاره می برد. پس از یک استراحت کوتاه، او یک تور نه ماهه اروپا را آغاز خواهد کرد. چیزهای طاقت فرسا، اما به نظر می رسد که او از آن لذت می برد.

او بو می‌کشد: «من همه این «فلاپستارها» را که می‌گویند دوست ندارند در جاده‌ها بروند، باور نمی‌کنم. “عاشقشم. من مرغ سوخاری را به اتاق خواب هتلم تحویل می‌گیرم و حتی مجبور نیستم تختم را خودم درست کنم. وقتی من تور می کنم، می توانم دنیا را به صورت رایگان ببینم.»

هنگامی که او در تور نیست، آرنو زمان خود را بین بروکسل و پاریس تقسیم می کند. اما او علاقه خود را به زادگاهش اوستنده حفظ می کند. او می گوید: “این یک مکان عالی است.” “تعداد زیادی از انگلیسی ها.” پس از لحظه ای جست و جو روی میزش، او یک فرهنگ لغت Ostend را به صدا در می آورد. ما حتی زبان خودمان را داریم.»

همانطور که اشعار چند زبانه او نشان می دهد، آرنو از پس زمینه ای رنگارنگ می آید. او با افتخار اشاره می کند که پدربزرگ و مادربزرگ انگلیسی و هلندی دارد.

آیا زبانی وجود دارد که او آواز خواندن را به آن ترجیح دهد؟ «نه. آهنگ های من مثل من اروپایی است.» مکث می کند. “شما باید درک کنید که من به عنوان یک مرد اوستنده، هرگز نخواهم توانست مانند یک آمریکایی یا انگلیسی آواز بخوانم.” او به جلو می جهد و یک کلمه عالی را به تصویر می کشد من “Enry the Eighth I Am” هستم. “منظورم این است که آیا می توانید من را در حال آواز خواندن ببینید که؟”

او یک چهره مستقیم را از سر می گیرد. با این حال، من از اروپایی بودن در مورد کوزوو خجالت می‌کشیدم. چه سیرکی آن همه بمباران برای چه بود؟

من دوست ندارم مرزها را در ذهنم نگه دارم. ممکن است مردم فکر کنند که این یک نگرش بی مزه است، اما من فکر می کنم که می افزاید ثروتمند، هم. لذت زندگی در اینجا این است که هیچ کس احساس نمی کند یک خارجی است.

بلند می شود و در اتاق قدم می زند. همه چیز در این شهر پنهان است، اما چیزهای خوبی در جریان است. حال و هوای خوبی وجود دارد.» آرنو دوست دارد در چرخش عجیب و غریب عبارت لغزش کند – “من اهل بازی نیستم، من عاشق جوان هستم” یکی از تمرین‌های بیشتر است – اما هیچ فایده‌ای برای گرفتن prim ندارد.

در حالی که دوباره روی مبل شروع به جابجایی می کند، می پرسم آیا تا به حال احساس می کند که آرام بگیرد؟ “من؟ مستقر شدن؟ اوه، نه تسویه حساب نشان دهنده پذیرش سیستم است. اشتباه نکنید بچه های من مهمترین چیز در زندگی من هستند. موسیقی در رتبه دوم قرار می گیرد. اما من نمی خواهم سیستم را قبول کنم. و من برای تغییر پیرتر از آن هستم.»

اشعار او بازتاب بی قراری اوست. «بعضی وقت ها زیاد می نویسم. پس هیچی. من تنبل هستم – شامل غزل نویسی است. یک آلبوم فقط بیانگر لحظه ای از زندگی من است.» در این لحظه؟ “من خوشحال نیستم و غمگین نیستم. به نظر می رسد مردم فکر می کنند که پیر بودن ممکن است مرا آزار دهد. اما وقتی به دنیا آمدم پیر بودم. چرا سن باید مرا نگران کند؟»

به اعتراف خودش، آرنو یک زندگی “خوش شانس” داشته است. او علاوه بر موسیقی، به بازیگری نیز می پردازد و در آن بازی می کند پوست توسط ژاک دویلون در سال 1986، کمپینگ کاسموس توسط Jan Bucquoy در 1996 و Alors voilà توسط میشل پیکولی در سال 1997. تلفن زنگ می‌خورد: کارگردان دومینیک درودر در خط است. او توضیح می دهد: “او یک دوست است.” من با نوازندگان دیگر ترکیب نمی‌کنم. خیلی کسل کننده است. من دوست دارم در مورد چیزهای دیگر صحبت کنم. به افرادی که هر روز آن غذای ماکروبیوتیک را می خورند نگاه کنید. آنها بیمار به نظر می رسند. همه باید گهگاهی رژیم غذایی خود را تغییر دهند.»

اما بعید است بازیگری یا هر نوع کار دیگری جای موسیقی را در محبت های آرنو بگیرد. او می‌گوید: «من همیشه ترجیح می‌دهم در جاده باشم تا اینکه به کامپیوتر چسبیده باشم. آنها بو نمی دهند و صحبت نمی کنند. با یک شغل اداری، در نهایت به یک آسایشگاه روانی می‌رفتم.»

هوا در حال تاریک شدن است و دیدن او از میان دود سیگار سخت است. از غم و اندوه، او را می شنوم که با صدای غم انگیز می گوید: “خوشحالی؟” فکر می کنم اینطور است، می گویم کمی متعجب شده. او می خندد: “خوب” و از جایش بلند می شود. “اگر تو خوشحالی، پس من خوشحالم.”

آرنو مرا تا آسانسور همراهی می کند و در حالی که آسانسور حرکت می کند، به دنبال من فریاد می زند: «به سلامتی رفیق. راک کن.»

لوازم ضروری آرنو
1949
در اوستنده متولد شد
1967 شروع به خواندن و نواختن گیتار می کند: به کاتماندو، آمستردام و لندن سفر می کند
1972 Freckle Face را پیدا کرد و اولین آلبوم خود را ضبط کرد
1974 با Paul Decoutere متحد می شود تا Tjens Couter را تشکیل دهد
1980 TC Matic را راه اندازی می کند
1986 انفرادی می رود
1988 اولین آلبوم انفرادی را تولید می کند شارلاتان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *