موریل رابین زمانی شاگرد میشل بوکت در هنرستان بود. اما به سرعت یک رابطه قوی بین این دو نفر ایجاد شد.
و وقتی موریل رابین 25 ساله بود، به این فکر کرد که همه چیز را متوقف کند. اما میشل بوکه موفق شد کلمات مناسب را برای بازگرداندن ذائقه خود برای صحنه بیابد. “او به من گفت : “من پدر تئاتر تو هستم”، شناسنامه من، تولد دوباره من” او به مجمع حاضر در هنگام ادای احترام می گوید.
ده سال بعد موریل رابین نیز در حرفه خود با مشکلاتی مواجه شد. “کار داشت منو میکشت ولی تو منو سرزنش کردی تو حق نداری موریل. شما وظیفه دارید خدمت کنید. پدر صحبت کرده بود. نقطه عطف در شب. آقای دسته گل، من به شما می گویم. احتمالا مرا از مرگ نجات دادی بیشتر از این، تو به من دادی تا زندگی کنم“، او را با احساسات بسیار خطاب می کند.
“واقعا، آرزو می کنم بازیگران آینده جهان با یک آقای دسته گل، استادی که بتواند قدم شما را سبک کند و قلب شما را از عشق به تئاتر و دستان شما را با تیزترین ابزارها پر کند، در مسیر خود قرار بگیرند. اما می ترسم که شما با ناتوانی در واگذاری قالب دانش خود و ظرافت شما به ما رها شده است.”