خوشحالم که بگویم دیگر مجبور نیستم برای شناختن نبوغ سیمنون به صورت دفاعی بحث کنم.
در طی چهار سالی که این قطعه را نوشتم، چیزهای زیادی اتفاق افتاد که حمایت من از او به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ زمان ما را توجیه کرد.
مجلدهای زیبای طلایی و طلایی Pléiade ظاهر شدهاند و به ناچار یک دعوای ادبی بر سر 20 رمان انتخاب شده برای این مجموعه به راه انداختهاند و مدافعان را در مقابل بیرونها قرار میدهند.
و حالا آمریکایی ها به این بحث پیوسته اند نقد کتاب نیویورک از جمله هشت رمان Simenon در سری کلاسیک خود، بیش از هر نویسنده دیگری. در غیر این صورت، حامیان او شروع به اعتراض بیش از حد کردهاند، و گویی برای خجالت همه مخالفان باقیمانده در سکوت بالا میروند.
جان بانویل در حال نوشتن در جمهوری جدید راضی نیست که ادعا کند Romans durs (به معنای غیر ماگرت ها) “سخت، تاریک… ترسناک… اما به طرز شگفت انگیزی سرگرم کننده” هستند، او اصرار دارد که “آنها از نظر فلسفی عمیق تر از هر داستان کامو یا ساتر هستند…”
خوب! من خودم جرأت نمیکردم تا این حد دور بروم، اما اکنون که بانویل سرعت را تنظیم کرده است، آماده تشویق او هستم. باید اعتراف کنم که تا زمانی که این وضعیت ادامه داشت، از وضعیت اقلیت یکم لذت بردم. فقط باید به شنیدن موافقت مردم با من عادت کنم. اما البته با سیمنون همیشه می توان استدلال کرد که آنها موارد درست را نخوانده اند. میدونی Le Clan des Ostendais؟ نه؟ چطور؟ Les Anneaux de Bicêtre? شما این کار را نمی کنید؟
و Les Volets verts? اوه، پس شما اصلا سیمنون واقعی را نمی شناسید!
این مقاله برای اولین بار در سپتامبر 2007 منتشر شد.
درباره جشنواره بهار Simenon در لیژ از 8 تا 11 مارس به مناسبت صد و بیستمین سالگرد تولد نویسنده بخوانید.