بولتن در 60: از آرشیو (مارس 1991): گفتگوی پشتیبان توسط جف مید – میدلتس آهوی

مردم همیشه می گویند وقتی بچه ها برای اولین بار خانه را ترک می کنند، سخت است، اما این ضربه را کاهش نمی دهد.

وقتی به سر و صدا و شلوغی یک خانواده عادت کرده اید، سکوت بعد از بلند شدن و رفتن آنها وحشتناک است. نگران نباشید، به خانم M گفتم، شما به آن عادت خواهید کرد، اما من واقعاً مطمئن نبودم، حتی اگر کنه های کوچک قول داده بودند که وقتی سیر شدند و به حمایت نیاز داشتند، برمی گردند.

این فقط این واقعیت نیست که آنها می خواستند از خانه دور بمانند. آنها این کار را بارها انجام داده اند، اما همیشه در خانه یک نفر. این بار آنها فقط می خواستند به آنها آزادی کامل داده شود. آنها می خواستند با چیزی بیش از یک چادر و یک قوطی بیسکویت سرگردان شوند. تا کجا می‌خواهند اینطور پیش بروند، خانم م خواستار شد، اما آنها فقط گفتند اوه مامان، جنجال نکن، ما خوب می‌شویم.

چه کاری می توانی انجام بدهی؟ آنها باید آزادی خود را داشته باشند. شما نمی توانید آنها را برای همیشه به رشته های پیش بند ضرب المثل زنجیر کنید. آنها فقط از آن ناراحت بودند. روزی که رفتند سخت بود. دلشان را روی آن گذاشته بودند. پاک کردن ما کمکی نمی کرد. ما روز را صرف خرید و آنچه شما دارید گذرانده بودیم. ما سعی کردیم تا حد امکان همه چیز را عادی نگه داریم.

خانم M واقعاً مرا سرزنش می کند، زیرا من پیشنهاد خرید چادر را داشتم. گفتم آنجا، رفتن به کمپ جالب نیست؟ خوابیدن زیر ستاره ها، بدون دردسر، بدون ساعت زنگ دار، بدون هیچ چیز.

آنها به این ایده پرداختند، البته، حتی بعد از اینکه من به آن اشاره کردم که واقعاً اینطور نیست، واقعاً همه چیز خزنده و صداهای وحشتناک در تاریکی بود. اما آنها فکر می کردند که عالی است. افراطی. عظیم. درست در، پاپ، آنها گفتند، چادر سفر خواهد کرد. چه راهی برای رفتن. و غیره.

خانم M اصلاً مشتاق نبود، اما مادر مدرن نگران نیست. او به طور فعال این نوع ماجراجویی را تشویق می کند. ما اصرار کردیم که همه چیز درست می شود. نیازی به سر و صدا نیست آنها اراده خوب باشند، نه؟ البته، من گفتم، بهترین کاری که آنها می توانند انجام دهند. افق دیدشان را وسعت بخش، آنها را رها کن. به آنها یک بسته بیسکویت سبوس‌دار، یک کیف مسافرتی بدهید و حرف‌های من را علامت بزنید، آن‌ها افراد بهتری خواهند آمد. احتمالا.

به عبارت دیگر، ما از آن بهترین استفاده را کردیم. با نزدیک شدن به غروب بعد از ظهر، ما آنها را در حال جمع کردن وسایل و بادی که نسبتاً سرد بود در آستانه در ایستادیم و ناپدید شدن آنها در مسیر را تماشا کردیم. خانم M گفت که کمپینگ برای تابستان است، و من مجبور شدم موافقت کنم، اما وقتی به این واقعیت اشاره کردیم که به سختی بهار رسیده بود، آنها یکی از آن خیره های گیج کننده را نشان دادند که به شما می گوید که والدین واقعاً گاهی اوقات می توانند دردناک باشند.

در سکوت اوایل غروب، مدتی تلویزیون تماشا کردیم و سپس به رختخواب رفتیم، اما خانم M نتوانست آرام بگیرد. هواشناسان روی جعبه گفته بودند که دما در آن شب یک یا دو درجه بالای صفر خواهد بود، که حال ما را بهتر نمی کرد. او مدام در تاریکی به آنها فکر می کرد و با یک چادر نشتی و خش خش کنار می آمد. اگر آنها ناگهان بخواهند همه جسارت ها را رها کنند و به خانه برگردند چه؟ اگر در سرما و تاریکی شب، احتیاط مامان و بابا کمی کمتر از چند ساعت قبل به نظر می رسید؟ اگر ناامیدانه می خواستند آن را یک روز بگذارند و یواشکی به آغوش خانواده برگردند چه می شد. تا ساعت 2 بامداد دیگر بارندگی متوقف شده بود، اما سرما در هوا بود، حتی در داخل خانه.

خانم م که بلند شد گفت خوب نیست. به سمت پنجره رفت و به تاریکی نگاه کرد.

چراغ بیرون را روشن گذاشته بودم، به طوری که اگر چادر را کمی دورتر از خانه می گذاشتند، می توانستی آن را به وضوح ببینی. همانطور که بود، از پنجره طبقه بالا، زاویه آنقدر تند نبود که بتوان دید خوبی داشت. اما همه چیز درست بود، فقط به اندازه کافی دور از درب خانه بود که شرایط دور از خانه را داشت.

همان موقع صدای جیر جیر در آشپزخانه را شنیدیم که به آرامی باز شد و یک جفت پا از پله ها بالا رفت. این یک میدلت پیروزمند بود که از ماجراجویی برگشته بود.

نه، خیلی سرد نبود، نه در لباس، کت، لحاف و فرش مسافرتی. این فقط این بود که گربه شعله ور در حال پرسه زدن بود و به چادر پنجه می زد و از خواب جلوگیری می کرد – نسخه ای خانگی از چیزی که شما باید در جنگل فراتر از تمدن با آن مبارزه کنید.

بقیه اکسپدیشن به زودی پس از آن بازگشتند و این رویداد را گامی کوچک برای انسان و گامی عظیم برای میدلت اعلام کردند. و همچنین برای والدین میدلت.

این مقاله برای اولین بار در بولتن در 28 مارس 1991 منتشر شد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *