سلامت روان اروپا (MHE) مستقر در بروکسل، میزبان چهارمین دوره هفته سلامت روان اروپا از 22 تا 28 مه است.
این کمپین آنلاین تحت عنوان “جوامع سالم روانی” اجرا می شود. به عنوان یک طرح پاناروپایی، هدف اصلی آن افزایش آگاهی در مورد سلامت و رفاه روانی و در عین حال کاهش انگ و تبعیض است که در اطراف آن وجود دارد.
بحرانهای مداوم پس از همهگیری کرونا، سلامت روان مردم را به چالش میکشد. MHE می گوید، آنها نیاز فوری افراد، جوامع و جوامع را برای ایجاد درک بهتر از سلامت روان و سرمایه گذاری در منابع لازم برجسته می کنند.
این شرکت توصیههای سیاستی کلیدی خود را در سطح بالای ترکیبی خود «چگونه جوامع سالم از نظر روانی میتوانند باعث پیشرفت ما شوند» در پارلمان اروپا در بروکسل در 24 می منتشر خواهد کرد.
توصیه ها تشخیص می دهند که در حالی که مهارت های فردی مهم هستند، تغییرات ساختاری نیز مورد نیاز است.
کلودیا مارینتی، مدیر MHE توضیح میدهد: «هفته سلامت روان اروپایی امسال با هدف تغییر تمرکز از سلامت روانی که در افراد جدا شده است به شناخت آن به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از جوامع ما است. با درک اینکه چگونه سلامت روان به طور جدایی ناپذیری با مکانهایی که در آن زندگی میکنیم، کار میکنیم، یاد میگیریم، و با دیگران وقت میگذرانیم، پیوند ناگسستنی دارد، میتوانیم در جایی که بیشتر به آن نیاز است، اقدام واقعی انجام دهیم.»
در طول هفته اقدام، MHE طیف متنوعی از رویدادهای آنلاین، منابع و فعالیتهای رسانههای اجتماعی را با هدف ارتقای سلامت روان ارائه میدهد. اعضا، شرکا و سازمانهای آن در سراسر اروپا نیز میزبان رویدادها و طرحهایی خواهند بود که اهمیت سلامت روان را در تمام جنبههای زندگی برجسته میکند.
MHE میگوید: این فرصتی است برای همه که گرد هم بیایند، درباره همه جنبههای سلامت روان تبادل نظر کنند و داستانهایی را به اشتراک بگذارند.
در سطح عملی، اقدام اجتماعی برای افرادی که با مشکلات سلامت روان زندگی می کنند چه معنایی دارد؟ بولتن با دو خانواده در بروکسل درباره نحوه کنار آمدن آنها با چالش ها صحبت می کند.
به عنوان مادر یک پسر نوجوان با چالش های بهداشت روانی، رزینا اسپینوی عضو فعال MHE و اوتیسم اروپا. این سرسمی هکارآفرین و دنشان دادن ساستراتژیست کمپین ها برای بیمار محور و مشارکتی انجمن اهميت دادن.
“منظور ما از “مراقبت در جامعه” چیست؟ این مدلی از مراقبت از سلامت روان است که هدف آن ارائه مراقبت و حمایت مناسب برای افراد دارای شرایط سلامت روان در جوامع خود، نه در موسسات است.
با این حال، فقدان حمایت مداوم مراقبت از جامعه محلی برای مراقبت از سلامت روان برای ما به عنوان یک خانواده در گذشته چالش برانگیز بوده است، زیرا مقامات گاهی اوقات می توانند پیامدهای آسیب زاتری را با روش های قدیمی مانند بستری شدن غیرارادی در بیمارستان ایجاد کنند. این تنها نیاز به آموزش بیشتر و رویکرد مبتنی بر حقوق بشر در مراقبت از سلامت روان را برجسته می کند.
بر اساس تجربه خانواده ما، همکاری، آموزش و توانمندسازی بیماران و خانوادههای آنها، یادگیریهای کلیدی است. متخصصان سلامت روان باید با سایر ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی، مدارس و خانواده ها کار کنند، در حالی که سازمان های اجتماعی و گروه های حمایتی برای مراقبت جامع حیاتی هستند.
آموزش و پشتیبانی همتایان می تواند به مدیریت موثر لحظات روزمره و بحران کمک کند. توانمندسازی بیماران و خانوادهها، حتی خردسالان، برای اظهار نظر در درمانشان، اعتماد ایجاد میکند و میتواند به مدیریت شرایط آنها در دوران بزرگسالی کمک کند.
توسعه یک مراقبت سیستماتیک در رویکرد جامعه مستلزم اتخاذ رویکردی مشارکتی، یکپارچه، چند بخشی و ذینفعان است.
از طریق همکاری، آموزش و ارتباطات خوب، میتوانیم جوامع و خانوادههایی مانند ما را برای دستیابی به نتایج بهتر، به ویژه برای بیماران در هر سنی، از جمله جوانان، توانمند کنیم.»
لیز نیومارک و دخترش لورن، 18 ساله، هر کدام تجربیات خود را پس از اقامت کوتاه اخیر لورن در یک بخش روانپزشکی در بروکسل به اشتراک می گذارند.
«به عنوان دانشجو در سال 1990، با یکی از دوستان نزدیکم در یک بیمارستان روانی سالخورده ملاقات کردم. منو یاد فیلم انداخت دیوانه از قفس پرید: راهروهای طولانی و بخشهای سفید رنگ پر از بیماران بیحال در رختخواب. هیچ فعالیت یا تعاملی وجود نداشت که به کمک کمی برای بحران سلامت روانی تبدیل شد. جای تعجب نیست که دوست من در نهایت “فرار” کرد.
به سرعت به آخر هفته گذشته که دختر 18 ساله ام لورن را از یک بیمارستان روانپزشکی مستقر در بروکسل برای افراد 12 تا 20 ساله بردم. او 10 روز به صورت «تخت اضطراری» در آنجا مانده بود.
این واحد که در قسمتی سرسبز و سرسبز از شهر قرار دارد و در پشت زمینهای ورزشی قرار گرفته است، حس واقعی «کلاسها» را دارد. هر جوان هر روز یک مجموعه فعالیت را انتخاب می کند، معمولاً هنری یا مبتنی بر خلاقیت با ورزش های موجود در بعد از ظهر و عصر. سفرهای روزانه منظمی وجود دارد – در اقامت کوتاه خود، لورن برای دوچرخهسواری در کوهستان و پیادهروی به تروورن، نامور و پارکهای محلی رفت. پروژه های گروهی نیز وجود دارد – به ویژه نقاشی دیواری زیبا در محوطه بیمارستان.
جدای از تفریح، هر کودک یک برنامه درمانی با مشاور، روانپزشک و خانواده درمانگر دارد و کمک های پزشکی اضافی نیز ارائه می شود. علاوه بر این، این مرکز به l’Ecole Escale – یک برنامه مدارس بیمارستانی – مرتبط است که بازگشت به مدرسه را پس از اقامت آسانتر میکند.
خانواده می توانند بازدیدهای روزانه داشته باشند: بین ساعت 16 تا 20 بعد از غذای عصر (سرد) دو جایگاه وجود دارد – همه با هم در منطقه عمومی تحت نظارت غذا می خورند. در غیر این صورت، سفرهای انفرادی خارج از کشور به شدت کنترل میشوند، از یک ساعت شروع میشوند و تا آخر هفتهها بسته به سابقه مورد فردی ادامه مییابند.
جوانان اینجا از خودآزاری، افکار خودکشی و اعتیاد رنج می برند (شرایط روانپزشکی مزمن به آنها رسیدگی نمی شود). برای من، این یک رویکرد معقول است: بی اشتهایی هرگز فقط بی اشتهایی نیست – می تواند نوک کوه یخ سایر مشکلات سلامت روان باشد. یک بیمارستان خواهر بر اختلالات خوردن تمرکز دارد.
با توجه به هفته سلامت روان اروپایی امسال که بر روی جوامع متمرکز شده است، مؤسسه ای که لورن در آن ماندگار شد، نشان می دهد که چگونه زندگی، کار و غذا خوردن با هم می تواند سلامت روان را تقویت کند. نوجوانان پیوندهای نزدیکی را تشکیل می دهند، تقریباً خانواده ای که در برخی موارد هرگز نداشته یا نداشته اند.
متأسفانه این مکانها عصای جادویی تکان نمیدهند. وقتی فرزند شما به خانه می آید، این انتقال می تواند سخت باشد. به دست آوردن یک مکان یک چالش است – با لیست های انتظار در حدود سه ماه. اما آنها نشان می دهند که کمک در یک محیط انسانی امکان پذیر است. تنها چیزی که نیاز است یک تن بودجه بیشتر برای ایجاد چنین مؤسسات بیشتر و اقداماتی برای افزایش آگاهی در جامعه گسترده تر است که سلامت روان فقط این نیست که جک نیکلسون با کت سفید دیوانه شود…»
لورن
“موفقیت یک دیدار به نوعی به گروه افرادی که ملاقات می کنید بستگی دارد. برای یک معتاد ایده آل نیست که با کسی روبرو شود که شما را با یک ماده مخدر جدید آشنا کند. شما با افرادی که نیازها و مشکلات شما را درک می کنند پیوندهای خاصی برقرار می کنید، که در بیرون سخت تر است و خوب بود که بتوانید به یکدیگر کمک کنید.
من مردم و فعالیت ها را بیشتر دوست داشتم: بیمارستان دارای سالن بدنسازی، اتاق کوهنوردی، زمین تنیس، بسکتبال، فوتبال، سالن بدنسازی و سالن رقص است. اگر تا به حال احساس عصبانیت یا ناراحتی کردید، حتی می توانید بخواهید ضربه ای به توپ ضربه بزنید.
همیشه فرصتی برای صحبت وجود داشت – از جلسه صبح که میتوانید درخواست مراجعه به یک روانشناس یا پزشک را بدهید تا بحث ساعت 20:00 درباره اینکه روز شما چگونه سپری شده است. در ساعات معینی در شب، یک پرستار به اتاق شما می آید تا ببیند آیا همه چیز خوب است یا خیر. تمامی اتاق ها دارای دکمه های اضطراری نیز هستند.
بخش من از بیمارستان برای افرادی بود که درخواست درمان داوطلبانه داشتند. بخش دیگر مربوط به کودکانی بود که توسط قاضی قرار میگرفت، اما اغلب آنها را در پیادهرویهای عصرانه یا حتی در سفرهای روزانه به دریا ملاقات میکردیم، که باز هم احساس جامعه را افزایش میدهد.»