من در سال 1989 پس از 10 سال زندگی در آمستردام به بولتن پیوستم. بروکسل شهری آرام و نسبتاً قدیمی با ترامواهای قدیمی، بارهای پر از دود و ترافیک وحشتناک به نظر می رسید. من حداقل برای یک دهه جرات سوار دوچرخه ام را نداشتم.
بولتن در آن زمان در خانهای شلوغ شهر اوکل با دفاتر شلوغ و سگهای بیپایانی که هرگز نامشان را به خاطر نمیآورم، مستقر بود. با این حال، این مجله به طرز شگفتانگیزی مترقی بود که همه چیز را در مورد صحنههای نوظهور رقص، مد و درام کشور میدانست. اگر نمیتوانستید والتر ون بیرندونک یا آن ترزا د کیرزمکر را بنویسید، به دردسر بزرگی میافتید.
من در ابتدا به عنوان یک سفرنامه نویس با کار کشف مکان های جالب و غیر معمول در سراسر کشور پیوستم. این یک شغل رویایی بود که به من دیدی بی نظیر از عجیب ترین کشور جهان داد. بعدها، مجبور شدم سیاست بلژیک را نیز پوشش دهم، که بدیهی است که مجازات الهی برای تمام سرگرمی هایی بود که در مورد بهترین کیک فروشی ها در بلژیک یا موزه زیرشلواری (بعدها، موزه زیرشلواری اروپا) می نوشتم.
در گذشته، بولتن به خارجی ها کمک کرد تا کشور را درک کنند، با سازمان های مفید ارتباط برقرار کنند و شوک فرهنگی مهاجرت به اینجا را پشت سر بگذارند. من فکر می کنم مردم اکنون از طریق رسانه های اجتماعی چنین حمایتی را دریافت می کنند. اما بولتن هنوز نقشی در توضیح کشور و کمک به مردم دارد تا در اینجا احساس کنند که در خانه خود هستند.
من بولتن را تشویق میکنم که نقش فعالتری در ترویج و لابیگری از طرف جامعه بینالمللی در بلژیک داشته باشد. ما ثروت قابل توجهی را برای کشور به ارمغان می آوریم و به جایگاه بین المللی آن می افزاییم، اما توجه سیاستمداران بسیار کم است.
هنگامی که بولتن در سال 1962 راه اندازی شد، موسس آن مونیک آکروید گفت که هدف آن ارائه صدایی برای جامعه بین المللی است. شصت سال بعد، میتوانم بگویم که شما فقط باید آرام باشید و ادامه دهید.
درک بلیت یک روزنامه نگار، نویسنده و راهنمای سفر آزاد است. او نویسنده مجموعه ای بسیار موفق از کتاب های سفر، از جمله 500 راز پنهان بروکسل است.